برجام و راهبرد قدرت نرم
نیو وبلاگ برجام و راهبرد قدرت نرم
خیلی از منتقدان برجام، از زاویه دید قدرت سخت این موفقیت را نمی بینند و به حساب نمی آورند. نادیده انگاشتن قدرت نرم ایران از یك سوی سبب بهره نبردن از بخش گسترده ای از قدرت و حوزه ی نفوذ ایران در منطقه و تضعیف آن در صحنه بین المللی می گردد و از جانب دیگر تكیه صرف بر قدرت سخت باعث خطای در محاسبه و اتخاذ راهبردهای بسیار پرمخاطره می گردد تا حدی كه می تواند امنیت ملی ایران را به خطر بیندازد. یك بار پیش از این، دولت پیشین با این خطای محاسباتی شش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل بر ضد ملت ایران را دریافت و ایران را در معرض دستیازی دولت های بزرگ قرارداد و تا آستانه ی جنگ به پیش برد. اینك هم برخی منتقدانِ برجام با فرض حسن نیت، با بی تدبیری و با مواضع به ظاهر انقلابی یك بار دیگر ایران به آستانه پرمخاطره پیشین و یا فراتر از آن نزدیك می كنند.
بازخوانی متن برجام نشان داده است كه بزرگترین هدف های آن خارج ساختن ایران از شمول فصل هفت منشور و لغو جامع همه تحریم های شورای امنیت سازمان ملل، تضمین و استقرار صلح و امنیتِ ایران و منطقه و پذیرش مجدد و صحه گذاری بر حق حاكمیت ملی ایران در دسترسی به انرژی هسته ای بود. سایر منافع همچون بهره مندی اقتصادی به تبع این هدف ها حاصل می شد و می گردد. اینك برخی منتقدان با خروج امریكا از برجام، هدف را وارونه می خوانند و می گویند چون امریكا در عمل مانع دسترسی ایران به بخش گسترده ای از منافع اقتصادی حاصل از برجام است، بنابراین، این توافق در عمل سودمندی خویش را از دست داده است. حال آنكه این منفعت هر چند مهم بوده و هست لیكن، تبعی است و معیار اصلی موفقت و سودمندی برجام، تضمین صلح و استقرار امنیت است كه هم چنان پابرجا می باشد. دودیگر آنكه، برجام و رویكرد ترامپ در برابر آن، باعث شكاف آشكار میان پنج و یك شده است. این هم آشكار است كه مجموعه ی پنج كشور به علت منافع انباشته ای كه در امریكا دارند و یا هر دلیل دیگر، دست كم در عمل امكان ایستادگی تمام عیار در برابر وی را ندارند. در چنین وضعیتی، برخی منتقدان برجام كه نمی توانند شادمانی درونی خویش را از وضعیت پیش آمده پنهان كنند، جشن شكست برجام را راه انداخته اند حال آنكه اتخاذ سیاست درست و قابل اقدام و حافظ امنیت و منافع ملی ایران برترین وظیفه ی حاكمیت است.
سیاست، بهره مندی از تمام توان و ظرفیت ملی و انتخاب برترین گزینه از میان گزینه های امكان دارد. طرح و تاكید بر گزینه های دور از دسترس دردی را درمان نمی نماید. در این ارتباط بیشینه سازی قدرت ملی سخت ایران در تمام حوزه ها غیر قابل چشم پوشی است. لیكن، نكته مورد تاكید در این نوشته، توجه به قدرت نرم، بیشینه سازی و بهره مندی به موقع و درست از آن است، كه همواره ناآگاهانه یا متعمدانه از جانب منتقدان دولت از مجموعه ی محاسبات و راهكارها كنار گذشته می گردد. و نهایتا لزوم توجه به وحدت و انسجام حوزه ی سیاست گذاری و اقدام است كه آن هم توسط منتقدان زیر پا گذاشته می گردد.
سیاست ورزی درست در این شرایط سخت مستلزم داشتن نظریه است. بدون نظریه روشن و راهگشا بطور قطع امكان دستیابی به یك اقدام منسجم وجود نخواهد داشت. مجموعه اقدام های پراكنده و نامنسجمی كه مشاهده می گردد ناشی از كم توجهی به اندیشه ورزی است. نظریه است كه تصمیم های متفرق و از جانب مراجع گوناگون را هم راستا و یكپارچه می سازد و شوربختانه در ایران اغلب تحت پرچم واقع گرایی۱ از پرداختن به آن حذر می گردد.
رویكرد نظری به قدرت نرم در سیاست جهان
جان مایه جهانی شدن ظهور و بروز پدیده ها، سازمان ها و نهادهای فراملی و مقرراتی با حوزه ی نفوذ و تاثیر بین المللی است. این تحول ساختاری در تمام حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و امنیتی قابل مشاهده می باشد. قاعده ی بازی و تصمیم گیری در این جهان با جهان پیش از این متفاوت می باشد. پیش از این روابط بین الملل عموما به روابط بین دولت ها خلاصه می شد. ولی در عصر جدید افزون بر دولت ها، بازیگران و نهادهایی غیر دولتی با اندازه های فراملی در حوزه های مختلف وارد میدان شده اند كه در بسیاری موارد، جا را برای دولت ها تنگ كرده اند. خیلی از دولت ها خیلی سخت شان است كه موجودیت این نهادها را بپذیرند. لذا، سخت مقاومت می كنند و دولت هایی كه با قواعد جدید بازی می كنند را به باد انتقاد می گیرند. لیكن، عاقبت، واقعیتِ خارجی خویش را بر آنها تحمیل می كند و دولت ها مجبور به پذیرش رسمی آنها می شوند.
در مورد سازمان ها، نهادهای فراملی و مقررات بین المللی نمونه های مختلفی را می توان مثال زد. بعنوان نمونه می توان به سازمان تجارت جهانی (WTO) اشاره نمود كه مقررات جهانی تجارت را تعیین می كند و حتی نظام داوری دارد. بدین مفهوم كه برای تصمیم هایی كه اتخاذ می كند ضمانت اجرایی وجود دارد. هرچند ما به این سازمان نپیوسته ایم، لیكن در عمل، تجارت ما متاثر از تصمیم ها و قواعدی است كه توسط آن وضع می گردد. باز می توان از اتحادیه بین المللی ارتباطات راهِ دور (ITU) نام برد، كه از سه بخش استانداردسازی مخابرات، بخش مخابرات رادیوئی و بخش توسعه مخابرات تشكیل شده و تصمیم هایش دارای ضمانت اجرایی می باشد. ICAN نمونه دیگری از سازمان بین المللی غیر دولتی است كه پروتكل های اینترنتی را در دنیا تنظیم می كند و تصمیم هایش ضمانت اجرایی جهانی دارد. محیط زیست نمونه ی شناخته شده دیگری است. در دنیای بانك داری و مالی هم نهادهای بین المللی دولتی و غیر دولتی فراوان و بسیار مؤثری فعال می باشند كه هم استانداردها را تدوین می كنند و هم به صورت شبكه ای ضمانت اجرای آنها را فراهم می آورند همچون می توان به استانداردهای حسابداری، معیارهای سلامت مالی بانك ها و مبارزه با پولشویی و مسائلی از این دست اشاره نمود. به هر روی، این سازمان ها و نهادها در جای جای جهان هم اكنون اثر خویش را می گذارند، تصمیم هایشان دولت ها را تحت تاثیر قرار می دهد و نمی توان آنها را نادیده گرفت.
تغییر اندازه ی بازار و به هم پیوستگی آن نشانه ی دیگر جهانی شدن است. گستره اندازه بازار در سطح جهان خصوصیت این عصر است كه نسبت به گذشته متفاوت می باشد. هیچ كالایی وجود ندارد كه بتوان ان را برای بازار ملی تولید كرد. حدودا اندازه ملی پاسخ اقتصادی بودن هیچ كالایی را نمی دهد. حتی اقتصادی مانند چین با همه عظمتش بدون بازارهای بین المللی فرو می پاشد و حتی ادعای تولید تنها برای بازارهای ملی را هم ندارد. به همین ترتیب هند و یا حتی اتحادیه اروپا.
مفهوم نشانه ها و دگرگونی های پیش گفته این است كه در دنیایی زندگی می نماییم كه نظم جدیدی دارد. باید ماهیت و نحوه كاركرد این نظم نوین جهانی را بشناسیم. ما در ایران هنوز چیزی فراتر از روابط بین دولت ها را به رسمیت نمی شناسیم هرچند، در عمل در پاره ای از موارد وجود آنها را پذیرفته ایم. نمونه ی آن مذاكرات هسته ی است. این یكی از مسائل مهمی است كه در ایران با آن مواجه هستیم و كارآیی سیاست گذاری را كاهش داده است. واقعیت آن است كه تا از منظر نظری نتوانیم مساله را حل نماییم، نمی توانیم گام های بعدی را برداریم. مساله اینجاست، كه فارغ از خوب یا بد بودن، چقدر این نظم نوین و قواعد جدید بازی را می شناسیم؟
اینك سؤال ان است كه در این نظم نوین جهانی تضمین اجرای قدرت چیست؟ آیا تضمین اجرای قدرت اعمال مستقیم زور است كه تا كنون در انحصار دولت ها بوده است و یا یك نظام حقوقی است كه در صورت سرپیچی از مقررات بین الملل، از دولت ها سلب مشروعیت و به تبع آن حق انتخاب های مشروع آنها را محدود می سازد؟ سؤال این است كه اگر دولتی در این نظم قرار نگیرد آیا می تواند حاكمیت خویش را تضمین و منافع خویش را تامین و بیشینه كند؟ با چه هزینه ای؟ و اگر نكرد با چه پی آمدهایی روبرواست؟ در واقع سوال اینجاست كه صورت های جدید حقوق مشروع و روش مشروع تضمین اعمال قدرت در صحنه ی بین الملل چیست؟ بحث این است كه یك نظام حقوقی مبتنی بر قدرت نرم در كنار قدرت سخت شكل گرفته كه نیاز توسل به قدرت سخت را در گام نخست در تردید قرار می دهد.
اگر مبحث نظم و نظام حقوقی جدید مورد توجه قرار نگیرد، بازیگری در دنیای جدید سخت می گردد. كسانی كه منكر این وضعیت جدید جهانی هستند، در واقع به دنبال انكار شبكه در هم تنیده ی نهادهای رسمی و غیر رسمی در جهان، قدرت سازماندهی و توان اقدام یكپارچه آنها در سطح جهانی هستند. واقعیت این است كه خاستگاه قدرت در جهان جدید همین شبكه درهم تنیده جهانی و نظام حركت در درون آن است. این شبكه توان انتقال پیام و هم راستاسازی كنشگران در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی در سطح جهانی بر مبنای سیاست های پذیرفته شده، نظام حقوقی بین المللی و یك سلسله ارزش های بشری را دارست. كسانی كه قدرت را صرفا در امكان استفاده مستقیم از زور می دانند، وجود چنین شبكه و نظام حركت و جابجایی آزاد و یا كم مانع خبر، نمادها، نشانه ها، موسیقی، دانش، ارزش ها، پول، كالا و انسان در آن را می خواهند نادیده بگیرند. حال انكه، خاستگاه قدرت جدید همین شبكه و توان لجستیكی درونی آن است. انكار این نظم دردی را درمان نمی كند چون به ناگاه متوجه می شویم در جهان انواع محدودیت ها برای ما به وجود آمده و مانع حركت روان ما شده است. این پدیده ها در میدان بین المللی وجود دارند و اگر هم مشروعیت این نهادها را به رسمیت نشناسیم، نمی توانیم وجودشان را انكار نماییم.
قدرت نرم و امكان اعمال سیاست برد-برد
تا اینجا تلاش شد تا حدی نظم نوین جهانی مبتنی بر مفهوم قدرت نرم را تبیین شود. در تبیین اتفاقات جهانی نهادگراها بر قدرت نرم تكیه می كنند و واقع گراها بر قدرت سخت تاكید دارند. از منظر من، در عالم واقع، هر دو دسته منبع و خاستگاه قدرت وجود دارند و هر دو كاركرد دارند. برخی دولت-ملت ها به پشتوانه دسترسی به قدرت سخت بیشتر بر آن تكیه می كنند و سایران بر قدرت نرم. بنابراین، خیلی مهم می باشد، در انتخاب استراتژی و طراحی برنامه عمل، تحلیل درستی از منابع قدرتی كه در دسترس داریم داشته باشیم. افزن بر این، نكته قابل توجه آنكه به كارگیری قدرت نرم بسیار كم هزینه است. حال آنكه بكارگیری قدرت سخت از هر حیث اعم از مادی و اجتماعی و سیاسی و امنیتی بسیار پر هزینه است. از این رواست كه تیپی مثل اوباما بر خلق و بكارگیری قدرت نرم تاكید می كنند و كسان دیگری چون ترامپ بر قدرت سخت تكیه می زنند.
تا پیش از عصر جهانی شدن، قدرت نرم در عرصه بین الملل كمتر مورد توجه سیاست گذاران و دولت ها بود. همه چیز در قدرت سخت خلاصه می شد شامل قدرت نظامی، اقتصادی و تكنولوژیك و توانمندی هایی از این دست. اواخر دهه 90 به تدریج اندیشه قدرت نرم شدت گرفت. سوال اساسی درباره قدرت نرم این است كه چگونه می توان به واسطه ی آن بر رفتار دیگران تاثیر مثبت داشت و یا حق آنكه حق انتخاب دیگران را محدود ساخت؟ مبنای نظری قدرت نرم هزینه ی مبادله است و كاركردش كاهش هزینه ی مبادله در موارد مثبت و ایجابی و بیشینه ساختن آن در موارد منفی وسلبی است. از این رواست كه در این رویكرد امكان طرح فرضیه مبادله برد-برد وجود دارد. در نظریه قدرت سخت صرفا بازی سرجمع صفر مفهوم می دهد. در ادبیات قدرت نرم، در مبادله های مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مبحث كمینه كردن هزینه مبادله در دستور كار است. این كار با استفاده از توسعه شبكه های ملی و فرا ملی و توسعه ارتباطات افقی و عمودی آنها بایكدیگر، مراقبت از تداوم كاركرد و تسهیل ارتباط در درون آنها امكان دارد.
امكان اجماع در رویارویی با آمریكا
اینك در رویارویی با مبحث برجام قدرت های مختلف از منظرهای گوناگون ورود پیدا می كنند. مدعای این نوشته این است كه با عنایت به مجموعه منابع قدرتی كه در اختیار ایران است در بستر جدید آنچه می تواند منافع ملی را تامین كند، تاكید بر قدرت نرم ایران با استفاده از افزایش جذابیت كشور از منظر ارزش های بنیادین، شامل توجه به اصول انسانی و اخلاقی، تعهد در برابر قرارداد و توافق و هم چنین تولید جذابیت های مالی، اقتصادی، فرهنگی، گردشگری و مانند آن است. در ادبیات قدرت نرم مهم می باشد كه از كشور در سطح جهانی تصویر جذابی تولید شود. این با نظریه واقع گرا متفاوت می باشد كه بنا دارد از كشور صرفا تصویر قدرتمند و قدرتمندترین تولید كند. این دو رویكرد با هم در تقابل هستند. خیلی از سیاستمداران بزرگ جهان به دنبال اعمال قدرت سخت و نظریه واقع گرایی هستند. حزب جمهوری خواه آمریكا بیشتر بر این پشتوانه است و چه در زمان بوش پسر و چه در زمان ترامپ استراتژی خویش را بر مبنای اعمال مستقیم قدرت می چیند. در برابر، تا حد زیادی حزب دموكرات آمریكا و عموما اروپاییان طرفدار قدرت نرم هستند. در مورد اروپا این ناشی از تحلیل آنها از قدرت سختشان در برابر سایر قدرتهای بزرگ است. در واقع اروپاییان حتی اگر طرفدار نظریه قدرت سخت هم باشد، توان رویارویی با آمریكا و باقی قدرت ها را ندارد. از این رواست كه در رویارویی با مبحث برجام رفتار اتحادیه اروپا در چارچوب نظریه قدرت نرم قابل تفسیر است. مدلهای رفتاری این اتحادیه بر مبنای شبكه سازی، توسعه ارتباطات و كاهش هزینه مبادله شكل گرفته و كل این مدل، مدل قدرت نرم است.
تحریم ها نتیجه برآورد غلط از قدرت سخت بود
رفتار پیشین اتحادیه اروپا هم به گمان این قلم در این چارچوب قابل ارزیابی است. اروپائیان همواره از گفت وگوی انتقادی پشتیبانی می كردند. در مقابل آمریكا سیاست مهار را مطرح می كرد. تا هنگامی كه ایران در این مجموعه می توانست بین این دو كانون قدرت بازیگری داشته باشد و به توافق های خود پایبند بود، موقعیت مناسبی داشت و مشمول تحریم های سازمان ملل نمی شد. لیكن، مشكل از سال 2006 آغاز شد و در سال 2012 اوج گرفت و ایران مشمول 6 تحریم سازمان ملل شد. در واقع رفتن در تحریم هنگامی صورت گرفت كه ایران قدرت بازیگری خود بین دو كانون قدرت و فضای گفت وگو را از دست داد. دولت وقت به منابع عمده ی ایران در حوزه ی قدرت نرم بی توجهی كرد و صرفا رقابت در میدان قدرت سخت را نشانه روی كرد. این بزرگترین اشتباه استراتژیكی بود كه دولت پیشین مرتكب شد و هزینه های آن برای ملت ایران بسیار گزاف به اتمام رسید. در واقع، ادبیات دولت های نهم و دهم از منظر نظری مبتنی بر مدل قدرت سخت بود. اینجا جایی است كه اشتباه سیاست مدار و ارزیابی غلط از قدرت خود و دیگران می تواند برای ملت بسیار پرهزینه باشد كه بود.
و اما برجام چه بود؟ بازخوانی سند برجام در این ارتباط بسیار مهم می باشد. شوربختانه كمتر دیده می گردد كه موافقان و مخالفان برجام متن سند را خوانده باشند و بر مبنای آن اظهار نظر كنند. به هرروی، در مقدمه و مفاد عمومی این توافق چند نكته بسیار كلیدی آمده كه جان مایه برجام است. از منظر گروه 5+1 اﺟﺮای ﮐﺎﻣﻞ اﯾﻦ ﺑﺮﺟﺎم در ﺟﻬﺖ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺻﻠﺢ و اﻣﻨﯿﺖ ﻣﻨﻄﻘﻪ ای و ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﮐﻤﮏ می ﻧﻤﺎﯾﺪ. و از ﻣﻨﻈﺮ اﯾﺮان، اجرای آن باعث ﻟﻐﻮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﻔﺎد ﻗﻄﻌﻨﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﻗﺒﻠﯽ ﺷﻮرای اﻣﻨﯿﺖ، ﻟﻐﻮ ﺟﺎﻣﻊ ﻫﻤﻪ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎی ﺷﻮرای اﻣﻨﯿﺖ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎی ﭼﻨﺪﺟﺎﻧﺒﻪ و ﻣﻠﯽ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺴﺘﻪ ای اﯾﺮان ﻣﯽ ﺷﻮد و اﻗﺪاﻣﺎﺗﯽ را ﺑﺮای دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﺗﺠﺎرت، ﻓﻨﺎوری، ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ و اﻧﺮژی را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽگردد. هم چنین، اﺟﺮای ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ آﻣﯿﺰ ﺑﺮﺟﺎم اﯾﺮان را ﻗﺎدر ﺧﻮاﻫﺪ ﺳﺎﺧﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﺎﻣﻞ ﺣﻖ ﺧﻮد ﺑﺮای اﻧﺮژی ﻫﺴﺘﻪ ای ﺟﻬﺖ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺻﻠﺢ آﻣﯿﺰ را ﻃﺒﻖ ﻣﻮاد ذﯾﺮﺑﻂ ﻣﻌﺎﻫﺪه ﻋﺪم اﺷﺎﻋﻪ ﻫﺴﺘﻪ ای و ﻫﻤﺴﻮ ﺑﺎ ﺗﻌﻬﺪاﺗﺶ در آن ﺳﻨﺪ اﻋﻤﺎل ﻧﻤﺎﯾﺪ.
اینك با خروج امریكا از برجام، ماهیت آن توسط منتقدان زیر سؤال رفته است. ولی برای داوری در باره موفقیت و یا شكست آن باید به هدف های نخستینِ آن بازگشت. معیارهای ارزیابی برجام صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی، لغو تمامی قطعنامه های شورای امنیت و تحریم های آن بر ضد ایران و پذیرش حقوق دستیابی به انرژی هسته ای برای كشور ما می باشد. در صورت تحقق این هدف هاست كه امكان ارتباط با شبكه های جهانی در تمامی حوزه های اقتصادی، مالی و بانكی فراهم می آید. بهره مندی اقتصادی از برجام نتیجه تبعی و نه هدف بنیادینِ ابتدایی آن است. بنابراین، از حیث حقوقی اتفاقی رخ نداده است. امكان دارد منتقدان در پاسخ بگویند كه خروج امریكا از برجام خارج شدن انفرادی نیست. او مانع بهره مندی اقتصادی ما از توافق با استفاده از دیگران هم می گردد و افزون بر آن منافع ایران را در سراسر جهان تهدید می كند و دیگران یا به علت منافع و یا به هر علت دیگر یارای مقابله با وی را ندارند. هرچند این سخن تا حد زیادی درست است، لیكن، تا زمانی كه ایران و سایر امضاءكنندگان بر عهد خود باشند او امكان بازگرداندن قطعنامه ها و تحریم های سازمان ملل را ندارد و این هدف بنیادین بوده و هست. بی شك هر اقدامی كه منجر به بازگرداندن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل برضد ایران شود با اصل مقاومت مدبرانه در برابر زورگویی ها و یك جانبه گرایی امریكا مغایرت دارد. متاسفانه برخی منتقدان بی توجه به پی آمدهای اقدام های خود در این راستا گام بر می دارند. این گونه اقدام ها آب به آسیاب دشمن ریختن است.
اولویتِ امنیت برای اروپا
بازخوانی مواضع اروپائیان در برابر خروج یك جانبه امریكا از برجام، رویكرد آنان را از موضع قدرت نرم نشان داده است. موگرینی بعد از خروج امریكا بلافاصله می گوید: «برجام بهترین بدیل جنگ در خاورمیانه است». او هم چنین می گوید: «خاتمه دادن به برجام به معنای درگیری نظامی دیگری در منطقه است.» این نگاه به برجام بیشتر ناظر بر برقراری صلح و جلوگیری از جنگ به روش نرم است. به نظر می آید اروپائیان در برابر منطق ترامپ كه مبتنی بر قدرت سخت قرن هجدهمی و مركانتالیستی؛ بر پایه اتحاد نیروهای تجاری و نظامی است، بیشتر به دنبال آنند كه منطق دیگری مبتنی بر قدرت نرم مطرح كنند. این اقدام اروپا نه برای رضای خدا و نه به منظور تامین منافع ایران است، بلكه به این علت است كه بتوانند از نظم موجود كه تا حد زیادی منافع و موقعیت آنان را در جهان تثبیت كرده دفاع كنند. این جمله موگرینی بسیار گویاست: حفظ توافق ایران فراتر از بحث حفظ توافقی بین المللی است كه خطر تسلیحات و مسابقه ی هسته ای در منطقه را كم كند. از نظر اروپایی ها حفظ این توافق به معنای حفظ دستاورد دیپلماتیك و اقتدار قواعد مبتنی بر نظمی است كه بدون آنها نمی توان رو به جلو حركت كرد.
به نظر می رسد كه موضع جدید امریكا را نه تنها تهدیدی برای صلح منطقه می بینند بلكه، منافع و امنیت خویش را هم در خطر می بینند. این موضوعی است كه در ایران كمتر به آن توجه می گردد. از نظر آنان برجام یك سپر دفاعی در برابر یك نظم مركانتالیستی امریكایی است. تولید نظم بر اساس قدرت نرم اولویت اروپاست. اگر اروپا بتواند نظمی را بر اساس شبكه گرایی و روانی حركت در درون آن حفظ و توسعه دهد، هزینه نگهداری آن برای آن ها كمتر از هزینه نگهداری یك نظم مبتنی بر بكارگیری زور است. البته این بدین مفهوم نیست كه اروپا اقدام به مقاومت سخت در برابر امریكا می كند. واقعیت این است كه اروپا در یك وضعیت دوگانه قرار دارد و به دنبال مدیریت تعارض است. از یك طرف منافع و از آن مهم تر امنیتش بسته به ارتباط با آن سوی آتلانتیك است و به هیچ وجه حاضر نیست این ارتباط را بر هم بزند. از جانب دیگر اگر امریكا موفق شود نظم جدیدی را برقرار كند، اروپا بیش از وضعیت موجود حق حاكمیت و منافع بلندمدتش را از دست خواهد داد. دلیل مقاومت اروپا در برابر امریكا را در این نكته باید دید و نه دوستداری ایران. و آنچه او انجام می دهد مدیریت تعارض است و نه چیزی بیش از آن.
اما در باره ی توقعات ایران از برجام هم سوال اینجاست كه ایران تا چه حد موفق می گردد با استفاده از این فرصت تاریخی و باقی ماندن در برجام یك شبكه جدید تولید كند؟ آیا می تواند ارتباطات جدید برقرار كند؟ آیا می توان دامنه ی قدرت نرم كشور را توسعه داد؟ هرچند این قدرت نرم در كوتاه مدت یارای مقابله اولیه در مقابل قدرت سخت آمریكا را نداشته باشد، اما در بلند مدت این قدرت نرم می تواند منافع بزرگتری را برای ایران تولید كند.
تیرماه ۱۳۹۷
-------------------------------------
۱. واقع گرایی در این نوشته بعنوان برگردان واژه realism در روابط بین الملل به كار رفته است. در این مكتب نهایتا رفع تعارض در صحنه بین المللی تنها با استفاده از به كارگیری اعمال مستقیم زور حل وفصل خواهد شد.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب